جدول جو
جدول جو

معنی فیروز گردیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فیروز گردیدن
(زَ دَ)
فیروز گشتن. فیروز آمدن
لغت نامه دهخدا
فیروز گردیدن
پیروز گردیدن
تصویری از فیروز گردیدن
تصویر فیروز گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ بَ جَ)
ظفر یافتن. پیروز شدن. غالب آمدن. دست یافتن. چیرگی یافتن. فاتح آمدن. پیروز گشتن:
چو پیروز گردی زتن خون مریز
چو شد دشمن بدکنش در گریز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
بسته شدن:
فراشو چو بینی در صلح باز
که ناگه در توبه گردد فراز.
سعدی.
رجوع به فراز شدن و فراشدن وفراز شود
لغت نامه دهخدا
ظفر یافتن پیروز شدن غالب آمدن: چو پیروز گردی ز تن خون مریزخ چو شد دشمن بد کنش در گریز. (فردوسی)، دست یافتن بدستن آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز گردیدن
تصویر فراز گردیدن
بسته شدن، باز شدن (اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار